سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]

گستردگى علم و فن‏آورى (تکنولوژى) و تولید انبوه کالاها و زرق و برق‏هاى گوناگون، آسمان حقیقت را تیره و تار مى‏کند و انسان مى‏پندارد که به هر آنچه خواسته است، دست‏یافته و دیگر هیچ نیازى ندارد. اما هنگامى که روح بى‏تاب آدمى بیدار مى‏شود (2) ، در این آسمان غبار آلود و هیاهوى تبلیغات، به آگاهى رسیده و به بن بست‏خویش اعتراف مى‏کند.

چارلى چاپلین در نامه‏اى به دخترش مى‏نویسد: دخترم غرب مى‏درخشد، اما نور ندارد.

آلوین تافلر متفکر و نظریه‏پرداز معاصر نیز مى‏گوید: فهرست مشکلاتى که جامعه ما (غرب و بویژه آمریکا) با آن مواجه است، تمامى ندارد. با دیدن فروپاشى پیاپى نهادهاى یک تمدن صنعتى در حال جان کندن (3) ، به درون غرقاب بى‏کفایتى و فساد، بوى انحطاط اخلاق آن نیز مشام را مى‏آزارد. در نتیجه، موج ناخشنودى و فشار براى تغییرات فضا را انباشته است. در پاسخ به این فشارها هزاران طرح ارائه مى‏شود که همگى مدعى‏اند، اساسى و بنیادى یا حتى انقلابى هستند، اما بارها و بارها مقررات و قوانین و طرح‏ها و دستورالعمل‏هاى جدید که همگى به منظور حل مشکلات ما تهیه و تدوین شده‏اند، کمانه مى‏کنند و بر وخامت مشکلات ما مى‏افزایند و این احساس عجز و یاس را دامن مى‏زنند که هیچ فایده‏اى ندارد و مؤثر نیست. این احساس براى هر نظام دمکراسى خطرناک است و نیاز شدید به «وجود مرد سوار بر اسب سفید» ضرب المثل‏ها را هر چه بیشتر دامن مى‏زند. (4)
آیا این اعترافات چیزى جز بن بست را تداعى مى‏کنند؟ آن هم از طرف کسانى که داعیه رهبرى جهان و نظم نوین جهانى را دارند.

بن بست‏هاى سه‏گانه انسان
انسان معاصر به بن بست رسیده و راه نجات مى‏جوید. البته ممکن است تا مدتى دچار گنگى و گیجى باشد، اما سرانجام بیدار مى‏شود و همین بیدارى عمومى و فراگیر از شرایط ظهور مى‏باشد.
بن بست‏ها عبارتند از:
1. بن بست علم و صنعت.
2. بن بست جنگ و تنازع.
3. بن بست درونى و درگیرى انسان با نیروهاى درون خویش.

مقصود از بن بست علم و صنعت این است که دانش آدمى با همه گستردگى‏اش در تبیین رابطه انسان با جهان، نارسا و ناقص است، چون تمام رابطه‏هاى او را نمى‏داند; در حالى که ما بخوبى ارتباط انسان را با هستى احساس مى‏کنیم. امروز انسان مى‏تواند ادعا کند که در کوچکترین حرکت‏هایش، با عالم رابطه برقرار مى‏کند و تاثیر گرفته و تاثیر مى‏گذارد; چنان که قرآن کریم از این تاثیرپذیرى و تاثیر گذارى خبر داده است: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس‏» ; فساد در خشکى و دریا آشکار شد، به خاطر آنچه دست‏هاى مردم کسب نموده است.
روشن است که هر کدام از این رابطه‏ها نیز ضابطه و قاعده خاص خودش را دارد. یعنى برخوردى که با آب داریم، نمى‏توانیم با اسید داشته باشیم; چنان که آب را مى‏نوشیم و از اسید حذر مى‏نماییم. و یا وقتى سیبى را مى‏خوریم، از وقتى که مقدارى از آن در رگ‏هاى ما به خون تبدیل مى‏شود و انرژى و حرارت تولید مى‏کند تا زمانى که مواد زاید آن دفع مى‏شود، ما با تمام جهان رابطه برقرار مى‏کنیم. حالا از خود مى‏پرسیم، در چنین روابط دقیقى چه کسى و چه چیزى مى‏تواند اصول و ضوابط صحیح این رابطه‏ها را به انسان نشان بدهد. انسان درمانده باید این راهنمایى را در کجا جستجو کند. در اینجا، با جرات مى‏توان گفت که نه علم و نه غریزه آدمى کافى نیستند، زیرا دانش بشر با کمک تجربه پیش مى‏رود، یعنى ابزار دانش او تجربه مى‏باشد و مگر انسان همه هستى را تجربه کرده است و اصلا میدان تجربه او تا کجا کشش دارد؟

غریزه انسان نیز کور و سرکش است و فقط به استفاده مى‏اندیشد; در حالى که پیش از ارتباط و استفاده باید به قواعد و ضوابط بهره‏مندى دست پیدا کنیم. اگر شخصى یک وسیله برقى بخرد، پیش از به کار گرفتن آن، محتاطانه اول به برنامه آن دستگاه (یا کاتالوگ) مراجعه مى‏کند که نکند این وسیله حساس بسوزد. آیا آدمى به چنین برنامه‏اى نیاز ندارد؟ وقتى مى‏دانیم کارهاى انسان با این بلندپروازى‏هاى بى‏حساب، بدون عکس العمل نمى‏ماند و طبیعت و نظام هستى، بازتاب کارش را به او باز مى‏گرداند، نمى‏توان بى‏گدار به آب زد.
این جهان کوه است و فعل ما ندا

سازمان محیط زیست‏سوئد در نشریه سال 1993 م. چنین آورده‏است: امروزه در بین مسؤولان محیط زیست در اروپا و آمریکا، هیچ کسى نیست که از خطر و ضایعات محیط زیستى در اثر سوراخ شدن قشر لایه ازن، اثرات گلخانه و باران‏هاى اسیدى و غیره آگاه نباشد. با توجه به مشکلات اقتصادى، اجتماعى و سیاسى که امروزه این مسؤولان با آن دست‏به گریبان هستند و امکان توجه و اقدام لازم به مسائل محیط زیست را محدود مى‏سازد، آینده محیط زیست‏بسیار تاریک به نظر مى‏رسد. (5)

بنابر آنچه گذشت، انسان ناچار است که با جهان و نظام آن رابطه داشته باشد و در این ارتباط گسترده یا باید بى‏حساب حرکت کند و متحمل صدمات شود و یا اینکه پناهگاهى دیگر بجوید; پناهگاهى که در سیاهى جهل آدمى، سپیده دمى را نوید دهد و شب تاریک او را نورانى کند و برنامه‏اى روشن و کامل ارائه دهد.

بن بست دوم، بن بست جنگ و منازعات بى‏وقفه است. جنگ و جهل و فقر با یکدیگر ممزوج شده‏اند. در این میان، قدرت‏هاى بزرگ با هدف به دست آوردن ثروت‏هاى هنگفت و فروش سلاح‏هاى مرگبار، توطئه نموده و جنگ افروزى مى‏نمایند. شهید آوینى مى‏نویسد:

وحشت از نظام تکنولوژیک همزمان با شیفتگى بشر در برابر محصولات جدید و خودکار (6) بیشتر افزایش مى‏یابد. اگر عادت وجود نداشت، هم اکنون بشر از وحشت‏سلاح‏هاى اتمى قرار از کف مى‏نهاد. ترس از نظام‏هاى قدرتمندى که قدرت خود را بر میزان تخریب سلاح‏هاى اتمى استوار داشته‏اند، از خود این سلاح‏ها بیشتر است. (7)

تنها در جنگ امریکا علیه ویتنام، از مدرن‏ترین سلاح‏هاى پیشرفته و ادوات نظامى در زمین و به وسیله ناوگان دریایى و بالگردهاى توپ دار و بمباران‏هاى گسترده و لاینقطع هوایى به وسیله بمب افکن‏هاى معروف (52 - آ) که بخصوص در سال‏هاى 1972 به اوج خود رسید و در آنها از جمله بمب‏هاى آتش‏زا، خوشه‏اى و ناپاله استفاده گردید، از سموم دفع آفات گیاهى قوى و با درصد بالا نیز استفاده شد. به این ترتیب که آن را روى جنگل‏ها و مزارع نواحى مورد نظر پخش کردند تا آنها را بطور کلى نابود کنند تا مدافعین ویتنامى هم از نظر مواد غذایى در فشار قرار گیرند و هم اینکه نتوانند از جنگل‏ها استفاده نمایند. پس از این کار، کارشناسان کشاورزى و محیط زیست آمریکایى اظهار داشتند: در صورت مراقبت و رسیدگى، 400 - 300 سال طول خواهد کشید که طبیعت این نواحى به حالت اولیه بازگردد. تعدادکشته شدگان ویتنام شمالى 1200000 نفر و تعداد کشته شدگان مردمى به چند میلیون نفر رسید.

از اینها گذشته، از نظر اجتماعى نیز در اثر گسترش فرهنگ آمریکایى به ویتنام جنوبى، آسیب شدیدى وارد شد که نتیجه حضور نیروهاى آمریکایى بود. از جمله در سایگون مرکز حکومت ویتنام، به یک شهر بزرگ فحشا و فساد و مرکز فعالیت‏ها و معاملات انواع و اقسام مواد مخدر و تبهکارى‏ها تبدیل شد و عادات و رسوم آمریکایى‏ها در بین مقامات حکومتى و دیگر اقشار طرفدار سیاست آمریکا توسعه زیادى پیدا کرد و آداب و رسوم سنتى - ملى ویتنام به شدت تضعیف شد. (8)

بن بست‏سوم، نیروهاى مهاجم درون است. در درون آدمى، نبردى بین نیروهاى گوناگون است که او را به خود مشغول مى‏کند. تلقین، تحریک، وسوسه‏ها، کشش‏ها و تمایلات هوس آلود، حتى آرزوهاى خفته را بیدار مى‏کند. این درگیرى‏ها آدمى را دچار آشوب و آشفتگى مى‏کند و به سوى تجزیه شدن مى‏کشاند. حاصل این وضعیت، هدر رفتن توانمندى‏ها، قابلیت‏ها و رکود اوست. اینها وسوسه‏هاى خناس (9) گونه‏اى است در سینه آدمى که او را به تضاد و نومیدى مى‏کشاند; زیرا گاهى آدمى از حرف‏ها و جلوه‏ها اثر نمى‏پذیرد، اما وسوسه‏ها و تلقین‏ها را ضعیف مى‏کند و یا به راهى ناخواسته مى‏کشاند. «الذى یوسوس فى صدور الناس من الجنة والناس‏». چقدر زیبا گفته است صاحبدلى که من در کودکى، وقتى مى‏شنیدم در کعبه سیصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مى‏کردم، ولى بعدها دیدم در دل کوچک من بت‏هاى بیشمارى صف بسته‏اند و بت‏هاى بزرگ نفس و شیطان و دنیا، با گروهى بیشمار از بت‏هاى کوچک در من غوغایى راه انداخته‏اند و شب و روزم را پر کرده‏اند و حال آن که انسان باید اینها را مهار کند و از کفر و شرک، به توحید برسد.

نفس اژدرهاست کى مرده است
از غم بى آلتى افسرده است

شهید آوینى از قول ارنست‏یونگهر مى‏نویسد: نقطه مقابل خوش بینى، نومیدى از خویشتن است که امروز بسى انتشار یافته است. انسان در مقابل آنچه در حال آمدن است، چیزى ندارد تا بگذارد، نه از نظر ارزش‏ها و ملاک‏ها و نه از نظر نیروى درونى. در چنین حالت روحى هیچ گونه مقاومتى در قبال هراس آنى نیست و هراس چون گردابى گسترده مى‏شود. درست‏به همان اندازه که ضعف بشرى افزوده مى‏شود و دست آخر، وحشت است که چون یک عنصر، آدمى را احاطه مى‏کند. (10)

راه نجات
راه نجات از بن بست‏هاى سه گانه، نیرویى است که بتواند ایمان و عشق و نصرت و یارى و در نهایت، سرپرستى و ولایت انسان را به شایستگى عهده‏دار شود و تضادها را حل کند و شور و حرکت‏بیافریند. نیرویى که به عشق‏هاى کوچک آدمى شکل بدهد و او را رهبرى کند. ترس‏ها، ضعف‏ها، کینه‏ها و هوس‏هاى آلوده را به ضد خویش تبدیل نموده، وسوسه‏هاى درونى را خنثى کند.

ولایتى که از سه ویژگى دانش گسترده، دلسوزى، پاکى و عدم تعلق برخوردار باشد. در بینش دین اسلام، در مرحله اول اصل ایمان به خدا و توحید، پایان دهنده این نگرانى هاست «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور»; خداوند سرپرست کسانى است که ایمان مى‏آورند و اوست که خدا آنان را از تاریکى‏ها به نور مى‏کشاند.

اثر این عشق به خداوند در درون، مبارزه با هواى نفس، شیطان و جلوه‏هاست که جهاد اکبر نام دارد و در بیرون، جهاد با طاغوت شکل مى‏گیرد و رهبرى معصوم را مى‏طلبد. آن که در درون، غیر خدا را تحمل نکرد، در بیرون قطعا حاکمیت الهى را تحمل نخواهد کرد. این ایمان، مانع وسوسه‏ها شده، نیروهاى باطنى را هماهنگ مى‏کند; ترکیب این هدایت و معرفت‏به محبت و ایمان بزرگترى مینجامد که بخل آدمى را به سخاوت و ترس و وسوسه را به قدرت و یاس و ناامیدى را به توکل تبدیل مى‏کند، چنان که در آیه 7 سوره فرقان آمده است: «یبدل الله سیئاتهم حسنات‏».

و چنین است که اولیاء خداوند نه ترس از گذشته دارند و نه غمى از آینده «ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون‏»، اما از آنجا که آدمى به رهبرى از جنس خود نیاز دارد، (11) بعد از ولایت‏خداوند، ولایت و سرپرستى انسان طبق آیه 80 سوره نساء، به وسیله پیامبر ادامه مى‏یابد و اطاعت او عین اطاعت‏خداست. سپس این ودیعه به امام و نظام امامت انتقال مى‏یابد; چرا که امام به استثناء وحى، داراى عصمت است; عصمت ترکیبى از آگاهى و پاکى از هر آلودگى است. پیامبرصلى الله علیه وآله علم خود را به سینه امام‏علیه السلام منتقل نموده و امام‏علیه السلام عهده‏دار رهبرى در غیبت رسول خدا مى‏شود. او همان ولایت رسول الله‏صلى الله علیه وآله را دارد; زیرا بعد از تلقى دانش وحى و علم هدایت (12) هنگامى که روحى به آزادى رسید و جز امر حق امرى نداشت و جز خدا، خواست دیگرى نداشت، این روح به ولایت مى‏رسد و دستور او، حتى نگاه او در دل‏هاى موحد عاشق حرکت مى‏آفریند.

اما همچنان که پیامبران، گروهى تکذیب شده و گروهى کشته مى‏شوند، ائمه اطهارعلیهم السلام نیز گروهى مقتول و گروهى مسموم مى‏شوند (ما منا الا مقتول او مسموم). و خداوند از آنجا که اراده نموده است تا امر حق را اتمام نماید و به کمال رساند (13) ، پس مدبر بزرگ هستى دست‏به تدبیرى شگفت زده و آخرین حجت‏خود را ذخیره مى‏کند و او را در پرده غیبت مى‏کشاند، تا به انسان بگوید: اکنون که شما آمادگى و تحمل حاکمیت نور و عقل و عدل را ندارید، پس بن بست‏ها را تجریه کنید و آنگاه که نیاز به او را احساس نمودید و وجود او را طالب شدید و خود را مهیاى ظهور نمودید، موعود اذن ظهور خواهد یافت تا آدمى ببیند که در پناه حاکمیت معصوم چگونه همه استعدادهایش شکوفا مى‏شود و به سوى خدا سوق داده مى‏شود.

و چه زیباست این حدیث که مى‏فرماید: دولت ما آخرین دولت‏خواهد بود و این امر (حکومت مهدى‏علیه السلام) برقرار نمى‏گردد، مگر آنکه همه مدعیان حکومت، دولت تشکیل مى‏دهند، براى اینکه هیچکس نگوید که اگر ما بودیم عدالت را برقرار مى‏کردیم، سپس قائم برمى‏خیزد و به حق و عدالت‏حکومت مى‏نماید

 

اعتقاد به امام مهدى‏علیه السلام ویژه شیعه نیست و این اتفاق نظر در اعتقاد اهل سنت نیز هست. بیش از شش هزار حدیث در کتاب‏هاى شیعه و سنى در این باره موجود است. (15) جالب این است که این وعده ظهور از زبان پاک پیامبرصلى الله علیه وآله تا امام حسن عسگرى‏علیه السلام نقل شده است. بسیارى از آیات قرآن بر قیام امام موعودعلیه السلام تفسیر شده‏اند. روایات دراین باره آنقدر زیادند که انتخاب آنها مشکل است.

یک نمونه زیبا
ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: از امام باقرعلیه السلام پرسیدم که آیا همه شما ائمه قائم به حق نیستید؟ فرمود: بله. گفتم: پس چرا او را قائم نام نهاده‏اند.
امام باقرعلیه السلام فرمود: آنگاه که جد من حسین‏علیه السلام که درود خدا بر او باد، کشته شد، ناله و ضجه فرشتگان که همراه گریه بود به خداوند رسید و گفتند: اى معبود و مولاى ما! آیا از کشندگان برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین آفریده خویش آگاهى؟ پس خداوند وحى نمود که‏اى فرشتگان قرار بگیرید; به عزت و جلالم که از قاتلین انتقام خواهد گرفت. سپس از امامانى که از نسل حسین‏علیه السلام بودند، پرده برداشته و فرشتگان با دیدن این مطلب خوشحال شدند. در میان ائمه یکى از آنها ایستاده بود و نماز مى‏گزارد. سپس خداوند فرمود: با این قائم از کشندگان انتقام خواهم گرفت. (16)

سخنانى از زبان پر مهر منجى
1. «انا بقیة الله فی ارضه و المتقم من اعدائه، انا خاتم الاوصیاء و بی یرفع البلاء عن اهلی و شیعتی...; من باقى‏مانده خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم. من پایان بخش سلسله جانشینان پیامبرم و به خاطر من است که خداوند بلاها را از خاندان و شیعیانم دور مى‏سازد. (17)

2. در جلد دوم کتاب احتجاج آمده است: نشانه حرکت و قیام ما از این انزوا، حادثه‏اى است که در مکه معظمه رخ خواهد داد، حادثه‏اى برخاسته از انسانى پلید، منافق و نکوهیده که خونریزى را حلال مى‏شمرد و با نیرنگ خود آهنگ جان مؤمنان مى‏نماید. اما با آن کار به هدف ظالمانه خود نخواهد رسید; زیرا ما با دعایى که از دارنده آسمان پوشیده نمى‏ماند و رد نمى‏شود، براى حفاظت و نگهدارى اهل ایمان آماده‏ایم.

3. «و اما وجه الانتفاع بی فی غیبتی...» ; و اما چگونگى بهره‏مندى از من در دوران غیبتم، همچون بهره‏ورى از خورشید است، هنگامى که ابرها آن را از دیدگان بپوشانند و من براى اهل زمین موجب امنیت و امان مى‏باشم، همچنان که ستارگان براى اهل آسمان. پس از آنچه به شما فایده‏اى ندارد، پرسش نکنید و براى چیزى که نیاز ندارید، خود را به سخنى نیندازید.
و براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید که به راستى همین دعا، گشایش براى شماست. (کمال الدین، شیخ صدوق (ره)، ص 485)

یک پرسش و پاسخ
شاید براى برخى یا بسیارى این پرسش وجود داشته باشد که امام مهدى‏علیه السلام در غیبت کبرى، با دوستداران و ارادتمندان چه رابطه‏اى دارد و چه تاثیرى بر جهان مى‏گذارد؟ گرچه همه مى‏دانیم که ایشان در دوران غیبت صغرى (که قریب 70 سال طول کشید) ، از طریق چهار نایب خاص خویش روابط روشنى با شیعیان داشته و به سؤال‏هاى ایشان پاسخ داده‏اند (رجوع شود به اصول کافى، باب حجت) .

حضرت مهدى‏علیه السلام علم سرشار است (18) و شاهد رنج‏هاى آدمى است، چگونه مى‏توان تصور نمود که در این دوران سخت، ایشان عنایتى نداشته باشد. تعبیر خورشید پشت ابر حاکى از حقیقتى است که دو معناى کلى دارد. اول آن که حکمت غیبت لازم مى‏نماید که ظهور در زمان مناسب اتفاق افتد. دوم آن که این خورشید همیشه زیر ابر نیست و گاهگاهى رخ نموده و جلوه مى‏کند. و این از بهترین دلایل وجود اوست. علامه مجلسى (ره) در بحارالانوار، جلد 52، این تعبیر (خورشید پشت ابر) را به هشت صورت تفسیر نموده است که در اینجا، دو مورد آن را ذکر مى‏کنیم:

1- همان طور که مردم هنگامى که خورشید در حجاب پنهان شده است، هر لحظه انتظار پدیدار شدنش را دارند، شیعیان مخلص نیز در ایام غیبت او هر لحظه منتظر خروج و ظهورند و هرگز ناامید نمى‏شوند.
2- گاهى خورشیداز زیر ابر بیرون مى‏آید و افرادى به او مى‏نگرند و گروهى نیز غافلند، به همین ترتیب ممکن است‏بنابر مصلحت‏بینى آن گرامى، براى بعضى ظاهر شود و برخى محروم بمانند.

یکى از جلوه‏ها
اکنون از صد هزاران یک مورد را براى شما برگزیده‏ایم.
یولى یک دختر چینى است. او هنگامى که به دعوت دوستش سوار تاکسى مى‏شود تا به کلیسا برود. اشتباها! تاکسى در کنار مسجد توقف مى‏کند و یولى به مسجد مى‏رود. از همین جا نور حق به دلش مى‏تابد و با خواندن یک کتاب به اسلام علاقه‏مند مى‏گردد. سپس به دنبال کسى مى‏گردد که ثبات قلبى به او ببخشد و ناگهان با امام زمانش‏علیه السلام ملاقات مى‏کند.

در پایان
در پایان بحث، بخشى از برکات و مشخصات دوران ظهور را بیان مى‏کنیم تا ببینید که در سایه وجود آن خورشید، انسان به بن بست نخواهد رسید:
1- بالندگى و شکوفایى حیرت‏انگیز عقل
2- امنیت فراگیر
3- امنیت کودکان
4- فرصتى کامل براى عبادت و پرداختن به هدف آفرینش
5- گسترش پیوندها و ارتباطات
6- آشکار شدن گنج‏هاى پنهان
7- آبادى گسترده زمین
8- عدالت در همه ابعاد
9- ممنوعیت‏خونریزى
10- حذف ربا
11- ممنوعیت‏شراب
12- رفع زنا
13- طولانى شدن عمرها
14- حفظ امانات
15- دفع اشرار و نابودى آنان
16- دوام زندگى صالحان
17- ریشه کنى بغض نسبت‏به اهل بیت‏علیهم السلام که سمبل خوبى‏ها هستند.
18- تقسیم عادلانه امکانات
19- گسترش و پرده بردارى از دانش‏هاى نهفته
20- قضاوت در پرتو دانش داورى (19)

خلاصه مقاله در چگونگى نجات از بن بست‏ها
بن بست علمى انسان که براى تنظیم روابط او در هستى کافى نبود با ارتباط موعودعلیه السلام و حجت‏خدا با وحى و تسلط بر آن و بویژه آنکه کلیه علوم دیگرى نیز به دست وى گشوده مى‏شود، حل مى‏شود; چنان که امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: دانش بیست و هفت‏حرف (گونه و قسمت) است. پس تمامى آنچه پیامبران آوردند دو حرف بیشتر نبود و مردم نیز بیش از دو حرف نشناخته‏اند. آنگاه که قائم ما برخیزد، بیست و پنج‏حرف دیگر را آشکار مى‏نماید و در بین مردم انتشار مى‏دهد و آن دو حرف قبلى هم ضمیمه مى‏گردد; که مجموعه به بیست و هفت‏حرف بالغ مى‏شود.

جنگ و درگیرى با قدرتى بى‏نظیر که به امام‏علیه السلام بخشیده شده است، به اضافه عنصر افزایش عقل، در مردمان به سامان مى‏رسد.
زیرا رهبران کفر و هم پیمانان آنان نابود شده و وقتى عقل و انضباط روحى و اخلاقى در انسان به شکوفایى رسید و امکانات زندگى به اندازه کافى و عادلانه در اختیار بشر قرار گرفت، دیگر حماقت کنار رفته و جنگ‏هاى خانمان سوز پاى نمى‏گیرد. چنانکه در حدیث‏شگفتى مى‏خوانیم.

امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: هنگامى که قائم ما برخیزد، دستش را بر سر بندگان گذارده و عقل آنان را متمرکز نموده و از نشست نجات مى‏دهد و قواى عقلانى را به کمال مى‏رساند.

در این حدیث، غیر از واژه عقل، احلام نیز آمده است که به مفهوم انضباط نفس و طبع آدمى از هیجان و غضب مى‏باشد; همان تعادل روحى که نیاز آدمیان بوده و هست و خواهد بود. بن بست درونى انسان با عشق بزرگتر و توحید درونى گشوده مى‏شود; چرا که «الذین آمنو اشد حبا لله‏» ; آنان که ایمان آورده‏اند، شدیدترین عشق آنها به خداست و در نتیجه، بزرگى خدا در دل‏هاشان، آنان را از حقارت در برابر دیگر معبودها نجات مى‏دهد.

حاکمیت عشق به ولایت امام مهدى‏علیه السلام اثر شگفت آورى در تسلط انسان بر قواى متضاد درونى ایجاد مى‏کند و کسى که ولایت آنان را پذیرفته است را به قدرتى مضاعف در درون مسلح مى‏کند که پیوسته او را در برابر قوا و وساوس شرورانه نصرت مى‏دهد. منتظر حقیقى که ولایت و محبت اهل بیت و امام زمان‏علیه السلام را در درون بپذیرد، به نیرویى باطنى تایید مى‏شود. در این روایت تامل کنید: براى قلب مؤمن دو گوش است، گوشى که در آن ملک و فرشته نجوى مى‏کند و گوشى که وسواس خناس در آن مى‏دمد. سپس امام‏علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «وایدهم بروح منه‏» خدا آنان را با روحى از جانب خویش یارى مى‏کند.

نکته جالب در این حدیث، جمله آخر امام ابالحسن‏علیه السلام است که مى‏فرماید: ما روح را با اطاعت‏خدا و عمل براى او کمک و تایید مى‏کنیم. (تفسیر المیزان جلد 19 - ص 408 و 409)

پذیرش ولایت ائمه‏علیهم السلام به مؤمن نیرویى مى‏دهد که توان او را براى مبارزه با شیطان بیشتر مى‏کند. در زمان حاکمیت مهدى موعودعلیه السلام، سهم وسوسه‏ها و جلوه‏هاى بیرونى و عوامل انحراف به صفر مى‏رسد.

تاثیر ولایت ائمه اطهارعلیهم السلام در دورى از بدى‏ها و گرایش به خوبى‏ها و زیبایى‏ها به خاطر شناخت تعالى وجودى آنهاست. آنها جلوه‏اى زیبا و متعالى از انسانیت را به نمایش مى‏گذارند که مطالعه حکایت آنان در تاریخ، انسان را به سوى خوبى‏ها مى‏کشانده و سبب مى‏شود که آدمى با دیو درون به مبارزه برخیزد.
عزیز الله حیدرى


پى‏نوشت‏ها:
1. قطعه‏اى نقل شده از کیهان ویژه، شماره 52.
2. این بعد وجود آدم همان است که خداوند، بعد از خلقت جسمانى او که همه، حتى جانوران دارند، فرمود: «وانشاناه خلقا آخر»; و به انسان آفرینش دیگر دادیم. این همان ترکیب ویژه آدمى است که به آنچه هست راضى نیست و مطلوب دیگرى مى‏طلبد.
3. این حرف‏ها را با بحرانى که این روزها در نیویورک ایجاد شده، مى‏توان سنجید. یک کارشناس آمریکایى مى‏گوید: تمامى اقتصاد ما در کمتر از یک ساعت در هم پاشید!
4. منوچهر دبیر سیاسى، آلوین و هایدى تافلر (از مشاوران سیاستمداران آمریکا)، به سوى تمدن جدید، نشر سیمرغ، ص 96 - 97.
5. در غرب چه مى‏گذرد، ص 158.
6. شهید آوینى کلمه اتوماسیون را به کار برده است.
7. مجموعه مقالات شهید سید مرتضى آوینى، فردایى دیگر، ص 77.
8. در غرب چه مى‏گذرد، ص 194 - 195.
9. خناس: نهفته و پنهان.
10. سید مرتضى آوینى، فردایى دیگر، ص 76 - 77.
11. انعام، آیه 9: و اگر فرشته هم (به عنوان پیامبر) مى‏فرستادیم او را در هیات مردى در مى‏آوردیم.
12. امام باقرعلیه السلام فرموده‏اند: هنگامیکه آیه «وکل شی احصیناه فی امام مبین‏»; همه چیز را در امام آشکار جمع نموده‏ایم، نازل شد. ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: اى پیامبر! آیا منظور از آن تورات است؟ فرمود: نه. عرض کردند: انجیل است؟ فرمود: نه. عرض کردند: قرآن است؟ فرمود: نه. در این هنگام امیرمؤمنان على‏علیه السلام به سوى پیامبر آمد، رسول خدا فرمود: امام مبین این مرد است. اوست امامى که خداوند متعال همه چیز را در او احصاء فرموده‏است (معانى الاخبار، شیخ صدوق (ره)، ص 95) .
13. امام مهدى‏علیه السلام فرموده‏اند: «ابى الله عزوجل للحق الا اتماما و للباطل الا زهوقا» ; خداوند اراده نموده است که (حاکمیت) حق کامل شود و باطل نابود گردد (بحارالانوار، جلد 53) .
14. میزان الحکمه، جلد 1، حدیث 1219.
15. آیت الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، افزون بر 30 کتاب به شکل مستقل از بزرگان اهل سنت در این باره تالیف شده است.
16. بحارالانوار، جلد 51، ص 28 - 29.
17. کرامات المهدى‏علیه السلام، ص 78، به نقل از کلمة الامام المهدى‏علیه السلام.
18. در زیارت آل یاسین مى‏خوانیم: سلام بر تو اى علم مصبوب.
19. مصدر این فهرست، کتاب شریف منتخب الاثر و بحارالانوار، جلد 52 و غیبت نعمانى مى‏باشد.

 

 


  
  
امام حسن عسکری(ع)؛ پرچمدار نهضت مهدی باوری
  امامت شش سالة امام حسن عسکری(ع) در عصر زمامداری معتز عباسی، مهتدی و معتمد ‏عباسی سپری شد. در این دوره فشارها و محدودیت‌ها بر امام(ع) به دلایلی چون قدرتمندتر ‏شدن شیعه در عراق آن روزگار از یکسو و نیز یقین خلفای جور عباسی مبنی بر این که ‏مهدی موعود(عج) از فرزندان امام حسن عسگری(ع) می‌باشد، بیش از پیش شده بود.

‏از جمله فعالیت‌های مهم آن حضرت(ع) در جهت حفظ اسلام و مبارزه با اندیشه‌های انحرافی، ‏می‌توان به مواردی چون کوشش‌های علمی در جهت‌ تربیت بیش از 100 شاگرد در شرایط ‏اختناق آن روزگار، ایجاد شبکه ارتباطی میان خود و وکلا و نمایندگانش در سرزمین‌های ‏اسلامی، فعالیت‌های سیاسی پنهان و به دور از چشم جاسوسان حکومتی، حمایت مالی از ‏شیعیان به ویژه یاران خاص، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، استفادة ‏گسترده از اخبار غیبی و شاید از همه مهم‌تر آماده سازی تدریجی شیعیان برای دوران غیبت ‏اشاره کرد.‏ 

فرهنگ سازی و آماده سازی افکار برای پذیرش غیبت حضرت مهدی(عج) در زمان امام حسن ‏عسکری(ع) جلوه و نمود بیشتری یافت. آن حضرت با تأکید بر تولدحضرت مهدی(عج) او را ‏به شیعیان خاص و نزدیکان نشان می‌داد.‏ 

از سوی دیگر، تماس خود آن حضرت(ع) با شیعیان روز به روز کم‌تر‌و کم‌تر می‌شد، به طوری که ‏در شهر سامرا نیز به وسیلة نامه یا نمایندگان خویش، به مراجعان پاسخ می‌داد.

امام حسن عسکری(ع) مانند پدران بزرگوار خود، پیوسته با آزار و مراقبت حکومت ‏رو به رو بود. از دوره شش ساله امامت، سه سال آن را در زندان گذراند. 

امام(ع) ‏همواره چنان با خوشرویی و حسن اخلاق و گذشت و بزرگواری با دیگران رفتار می‌کرد ‏که حتی زندانبان‌های خویش را تحت تأثیر قرار می‌داد و مرعوب ابهت و شخصیت خود ‏می‌ساخت. یک بار در دوره حکومت مهتدی به زندان صالح بن وصیف منتقل شد. حاکم، دو ‏تن از شریرترین افراد خود را مأمور کرد تا بر‌آن حضرت سخت بگیرند. اما آنان تحت ‏تأثیر زهد و عبادت امام، جرأت نیافتند که کوچک ترین آزاری به ایشان برسانند.

سرانجام این امام همام(ع) در سن 28 سالگی و در تاریخ هشتم ربیع الاول سال 260 هجری ‏قمری به شهادت رسید و در خانة خویش در سامرا در کنار مرقد پاک پدرش امام هادی(ع) ‏به خاک سپرده شد و با شهادت ایشان دوران امامت مهدی موعود(عج) آغاز شد.‏ 

سخنان برگزیده امام حسن عسکری(ع):‏
‏1ـ همة پلیدی‌ها در یک خانه نهاده شده و کلید آن، دروغ قرار داده شده است.‏
‏2ـ نکویی صورت، زیبایی ظاهر است و نکویی خرد، زیبایی درون.‏
‏3ـ مبادا روزی ضمانت شده، تو را از کارهای واجب باز دارد.‏
‏4ـ سخاوتمندی اندازه‌ای دارد که اگر از آن فراتر رود، اسراف است.‏
‏5ـ هرکه برادرش را درخلوت پند دهد، او را آراسته است و هر کس برادرش را در جمع ‏پند دهد او را سرشکسته کرده است.‏
‏6ـ کسی‌که پارسایی خوی او، بخشندگی طبیعت او و بردباری خصلت او باشد، دوستانش زیاد ‏می‌شوند.‏
‏7ـ بهترین برادر تو کسی است که خطایت را فراموش کند و احسان تو را به خود، به یاد ‏آورد.‏
‏8ـ دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
‏9ـ تقوای الهی پیشه کنید و مایة زینت ما باشید، نه مایه سرشکستگی ما.‏
‏10ـ شادمانی کردن در نزد غمدیده، بی‌ادبی است.‏


  
  

 خطبه و روایت منسوب به حضرت رضا(ع) درباره چگونگی معرفت به امام ، سرشار از مضامین عالی در این حوزه معرفتی است.

در میان کلمات نورانی ائمه معصومین پیرامون معرفت امام و امامت، حدیث معروف و مبسوط و جامع وجود مقدس حضرت ثامن الحجج امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) است که از غرر احادیث در این موضوع می باشد. 

این حدیث شریف را مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی، و مرحوم شیخ صدوق در کتاب های اکمال الدین، معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا، و مرحوم فیض در کتاب شریف وافی آورده اند. 

این حدیث نورانی، از کتاب نفیس و گرانسنگ اصول کافی را در چند بخش، به پیشگاه همه راهیان کوی امامت و تشنگان زلال ولایت تقدیم می کنیم.

امامت و جایگاه آن
عبدالعزیز بن مسلم می گوید: ما در مرو به همراه امام رضا بودیم. یک روز در مسجد جامع آن گرد آمده بودیم. مردم درباره امامت با هم گفتگو می کردند اختلاف نظر فراوانی که در آن است یادآور شدند. من خدمت آقا و مولایم امام رضا رسیدم، و گفتگوی مردم در امر امامت را به آن حضرت اعلام کردم. امام تبسم فرموده و لبخندی زد.

سپس فرمود: ای عبدالعزیز، مردم جاهنلد و در دین خود فریب خوردند. خدای عزوجل پیامبرش را قبض روح نکرد تا اینکه دین خود را به وسیله او کامل کرد و قرآن را بر او نازل نمود که بیان هر چیزی در آن هست. حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه مردم به آن نیازمندند به طور کلی در آن بیان کرده است.

سپس حضرت به آیه ای از قرآن کریم استشهاد می فرماید. و خداوند فرمود: ما چیزی را در آن کم نگذاردیم. و خداوند در حجةالوداع – که پایان عمر پیامبر بود. – به آن حضرت این آیه را نازل فرمود: «امروز دین خود را برای شما کامل کردم، ونعمتم را بر شما تمام نمودم، و راضی گردیدم که اسلام دین شما باشد» و امر امامت از کمال دین است.

رسول خدا از دنیا نرفت تا اینکه رسالتش را ایفا نمود و برای امتش سه چیز را تبیین فرمود: نشانه های دین را برای امت خود بیان کرد، راه را برای آنها روشن نمود، و آنها را به راه راست گماشت، و عاقبت، علی را سرور و امام آنها نمود، و چیزی که امت به آن نیازمند باشند به جا نگذارد جز اینکه بیان کرد.

آنچه که سرالت حضرت بود یعنی آوردن دین، تبیین دین و اجرای دین، آن را ایفا کرد و در راستای اجرای دین، وجود مبارک حضرت امیرالمومنین را به مردم معرفی فرمود.

هر که پندارد که خدا دینش را کامل نکرده، کتاب خدا یعنی قرآن را رد نموده و هر که کتاب خدا را رد کند کافر است. آیا مردم قدر و جایگاه رفیع امامت را در امت فهمیدند تا انتخاب آنها درباره آن روا باشد و بتوانند برای خود امام انتخاب نمایند؟

انتخاب امام توسط مردم متوقف بر این است که آنها جایگاه و مقام امامت، و منزلت و مرتبه اما را بشناسند، و حال آنکه عقل و فهم بشر کوتاه تر از ا« است که مقام و جایگاه رفیع او را درک کند!

سپس امام در تبیین مقام امامت و عدم توانایی بشر بر معرفت امام می فرمایند: همانا مقام و منزلت امام بزرگتر، و شان آن عظیم تر، و جایگاه آن عالی تر، و موقعیت آن منیع تر، و عمق آ« وسیع تر از آن است که قول بشری به آن راه یابد و آراء مردم به آن دست یابد و بتوانند امام را انتخاب نمایند.

امامت مقامی است که خداوند آن را مخصوص ابراهیم ساخت. پس از درک مقام نبوت و خلت، و آن را درجه سوم او نمود، و وی را بدان شرافتمند کرد (بعد از مقام نبوت و خلت، به امامت رسید) و نامش را به وسیله امامت بلند و استوار کرد.

خداوند فرمود: «و آنگاه که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود و ابراهیم آنها را درست ادا نمود، فرمودش: راستی من تو را برای مردم امام قرار دادم». حضرت خلیل اس سرور و شادمانی رسیدن به این مقم، عرض کرد: «آیا فرزندان من هم سهمی از این مقام دارند؟» خداوند فرمود: «فرمان و عهد من به ستمکاران نرسد».

این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیده ها نمود.

سپس خدای سبحان به ابراهیم اکرام نمود و امامت را در نژاد برگزیده های پاک او گذاشت و فرمود: «و اسحاق و یعقوب را به او – یک عنیمتی – بخشیدیم و همه را نیکو قرار دادیم؛ و آنان را امامانی ساختیم که به فرمان ما رهبری کنند، و کارهیا خیر و برپا داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم و آنها عبادت کنندگان ما بودند».

و پیوسته امامت در ذریه و نژاد او قرار گرفت و قرن به قرن از یکدیگر به ارث بردند تا اینکه به وجود مبارک پیامبر به عنوان ذریه و وارث ابراهیم رسید. پس خداوند فرمود: «همانا شایسته ترین مردم به ابراهیم همان کسانی اند که پیرو او بودند» و این پیامبر و آنها که گرویدند امامت مخصوص آنان بود.

سپس وجود مبارک پیامبر آن (امامت) را به علی دادند. امر امامت جزء ذریه امیرالمومنین گردید، آن ذریه ای که خداوند به آنها علم و ایمان داده بود که در این آیه شریفه به آنها اشاره فرمود: و گفتند آن کسانی که علم و ایمان به آنها داده شد: همانا در تکاب خدا درنگ کردید تا روز رستاخیر، این روز رستاخیر است اما شما نمی دانید». به همان روشی ک هخدا آن را جاری کرد و در فرزندانش (علی علیه السلام) تا روز قیامت مقرر داشت. زیرا پس از محمد پیامبر نیست.

مردم جاهل چه می فهمند که بخواهند و بتوانند امام را انتخاب کنند؟! 


  
  

با سلام خدمت همه دوستان

این روزها برای من خیلی غم انگیز است چرا که عزیزی را از دست دادم . گوهری گرانبها را از دست دادم . مادرم روز یکشنبه 25/11/88 ساعت 7 صبح به سوی دیار باقی شتافت .از دست دادن مادر مهربانم مرا در غم فرو یرد . دوستان بسیاری از همه جا تماس گرفتند و ابراز همدردی نمودند ،عده ای با فرستادن پیامک و عده ای نیز با حضور در مجلس ختم همدردی خود را اعلام و ابراز نمودند و باعث تسلی خاطر اینجانب و پدرم و برادرانم شدند . من به نمایندگی از طرف پدرم و برادرانم و خواهرم از همگی این دوستان صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم و امیدوارم که در شادیهای این دوستان بتوانم ذره ای از محبتها را جبران نمایم.


  
  
<      1   2