خداوند سبحان، کسی را که صاف و بی آلایش، آسان گیر و در راه باشد، دوست دارد . [امام علی علیه السلام]
سیزده بیدر

روز سیزده بدر

روز سیزده بدر یکی از روزهایی است که از قدیم الایام برای مردم مهم بوده است و ضمن اینکه مردم این روز را دوست دارند ، از این روز وحشت پنهانی در دل خود دارند و از اینکه این روز را بدون حادثه و پیش آمدی پشت سر بگذارند ، خوشحال میشوند .

در سالهای قدیم مردم برای این روز ارزش و احترام خاصی قائل بودند و آنرا که آخرین روز تعطیلات نوروزی بود ،گرامی می داشتند .

داما چیخماخ

برای سپری کردن این روز که از قدیم گمان نحسی آنرا میبردند، از قبل آمادگی هایی داشتند و برای آنروز ناهار درست میکردند و عده ای از بستگان را دعوت می کردند تا در کنار همدیگرآنرا در پشت بام منازل صرف کنند .

برای حاضر شدن ، قبل از ظهر مردان اسباب و اثاثیه مورد نیاز را به پشت بام منازل منتقل میکردند و سماور را در پناه دیواری روشن کرده و شروع به صحبت و گفتگو با دوستان و مهمانان میکردند .

خانم ها هم مشغول صحبت با همدیگر و آماده کردن وسایل ناهار میشدند . بچه ها هم در حیاط یا همان پشت بام به بازی مشغول می شدند .

سیزده ناهاره

وقتی ناهار آماده می شد همگی بدور سفره جمع می شدند و دسته جمعی ناهار سیزده بدر را می خوردند و بعد از ناهار هم مشغول صرف شیرینی و چای و تنقلات می شدند . در این فرصت خانم ها که از صبح مشغول آماده کردن لوازم ناهار بودند هم استراحت نموده و کمی به بچه ها می رسند ، تا بعد از ظهر در همان پشت بام استراحت می کردند .

چوله گیدماخ

وقتی بعد از ظهر می شد ، از بام بزیر آمده و تمام وسایل را هم به خانه منتقل می کردند و سپس دسته جمعی به دشت و صحرا می رفتند . دشت و صحرا تا غروب روز سیزده بدر آزاد بود و هرکس بدون هرگونه مانع و رادعی می توانست در مزارع و باغات دیگران گردش و تفریح نماید و حتی صاحب مزرعه هم مجاز به ممانعت از رفت و آمد مردم و گردش آنان در دشت و مزرعه نبود . این آزادی در حدفاصل کشت پاییزه تا غروب سیزده بدر برقرار بود و از اول صبح روز چهاردهم نوروز دشتبان در دشت به گردش و نگهبانی می پرداخت و از رفت و آمد در مزارع مردم و لگدکوب شدن محصول جلو گیری می کرد .

در این گردش صحرایی روز سیزده بدر افراد به دسته های مختلف سنی تقسیم می شدند و هرکس با هم سن و سالان خودش به گردش و تفریح می پرداخت .

پسرها با همدیگر و دختران با همدیگر دسته جمعی گردش می کردند .

قاچچاقان

میله چاه قنوات وقتی ریزش می کرد به آن گنگ کریز می گفتند که به معنای چاه دهان گشاد بود و اگر این ریزش بحدی بود که کاملا چاه را از استفاده ساقط می کرد به آن کورکریز می گفتند که به معنای چاه کور است .

چاه هایی که به اینترتیب خراب و کور می شدند به مرور زمان در اثر ریزش دیواره ها حالتی شبیه به قیف پیدا می کرد و در این حال حتی بچه ها نیز براحتی می توانستند بدرون آن قیف رفت و آمد نمایند .

در راسته و ردیف میله چاههای قنات علیقلی بگ که در کناره ی غربی کمیجان قرار گرفته بود یک چاه فرو ریخته و قیفی شکل وجود داشت که به آن قاچ چاقان می گفتند .

قاچ چاقان جایی بود که بعد ازظهر روز سیزده بدر جوانان و نوجوانان را بدور خود جلب می کرد و دختران و پسران جوان و نوجوان در دور آِن قیف طبیعی شروع به دویدن می کردند و در این دور زدن و دویدن چنان سرعتی می گرفتند که به راحتی قادر به توقف نمی شدند .

این کار دقیقاٌ شبیه به کاری بود که در حال حاضر موتور سواری در دیوار مرگ و مشابه آنست و در پارکها انجام می دهند .

پس از دهها دور دویدن و خسته شدن به کنار قیف آمده و به تماشای دیگران می پرداختند این مکان نیز از جمله جاهایی بود که جوانان با همدیگر آشنا می شدند و همسر گزینی صورت می گرفت .

سبزه گره زدن (دوگون سالماخ)

سبزه های تازه وشنگ (یلمیک ) و لاله های وحشی از زمین سر برآورده بود و حتی در مواردی مزارع شبدر و یونجه کاملاٌ سبز شده بودند .

بعضی از مردم ، خصوصاٌ زنان و دختران با خودشان سرکه و آبغوره و سکنجبین می آوردند و آن سبزی ها را چیده و پس از آغشته کردن با ترشی ها می خوردند .

دخترهای جوان دور از چشم بزرگترها در کنار همدیگر به گره زدن ساقه های نرم سبزه های وحشی می پرداختند و آرزو می کردند که سال دیگر در روزسیزده بدر در خانه شوهر باشند و بچه خودشان را به بغل بگیرند .

ریگ انداختن

مردمی که به دشت و صحرا رفته اند هرازگاهی دولا شده و چیزی را از روی زمین بر می دارند ، اینها شن و سنگ ریزه هایی هستند که باید تعداد آ«ها به هفت عدد برسد ، وقتی زمان برگشتن از صحرا می شود ، آن سنگها را از روی دوش خود یکی از راست و دیگری از دوش چپ به سمت پشت سر پرتاب می کنند و نیت می کنند که با این سنگریزه ها درد و بلا و مشکلات خود را به کوه صحرا و دشت و دمن می دهند و با خود به خانه نمی برند و به این ترتیب روز سیزده را به خوشی و خرمی بدر میکردند و سال جدیدی را برای شروع کار و فعالیت مجدانه آغاز می کردند .

سبزه انداختن

سبزه هایی را که بیست روز قبل از عید گذاشته بودند و انواع مختلفی از قبیل گندم و جو و ماش و عدس و گاودانه و دیگر حبوبات بودند ، در روز سیزده بدر از منزل بیرون برده و به استخر یا جوی آب می سپردند و تا غروب آنروز باید تمام سبزه ها از خانه ها بیرون برده شده باشد و موقع دور انداختن آن نیز نیت می کردند که تمام ناراحتی ها و درد و فراق و مشکلات را با این سبزه از خود و خانواده ام دور می کنم .

تاب سواری ( کوففا مین ماخ)

در این روز یکی از بازی ها و سرگرمی های جوانان و زنان و دختران نصب تاب بر درختان و تاب سواری است .

ولی در تمام مدت روز که بچه ها و نوجوانان و جوانان به گردش و بازی می پردازند ، بزرگترها با نگرانی چشم به حرکات آنان می دوزند و با سلام و صلوات و دعاهای زیرلبی درد و بلا و حوادث را از آنان دور می کنند .

نحسی از همگی بدور باد .