شهادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت ، حضرت امام محمد تقی (ع)-جوادالائمه- را خدمت تمامی دوستداران ولایت تسلیت عرض مینمایم.
شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . . .
سالروز به هم پیوستن دو نور عظیم هستی و دو ثلاله پاک ( ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا (س))را به ارادتمندان این دو که عشق در هستی از عشق آنها پا گرفت تبریک و تهنیت میگویم.
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(ع) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات می کرد. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.
امیر جان از اینکه افتخار دادی و به وبلاگ بنده سر زدی ممنونم.
از همه دوستان میخواهم که ما را مثل امیر نوروزی خوشحال کنند.
امیر جان با اجازه خودت متن ارسالی شما را در اینجا قرار میدهم.در ضمن قدم نورسیدتون مبارک. خدا حفظش کند و سایه شما نیز بالا سرش مستدام بماند ان شاءالله.
سلام
دوستان خوبی که همیشه بیاد آنها هستم خوب دور هم جمع شده اند
مشتاق دیدار هر سه شما هستم.
سلام مرا ازاین راه دور پذیرا باشید .
خیلی دلم میخواهد بیوگرافی از شما داشته باشم .
بعد از آن دوره طلائی دانشکده چی شد دوستان کجا رفتند .
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟
یا حق
این عکس دختر منه ، نامش مائده و 4سالشه
با موبایل گرفته شده و به خاطر همین کیفیت نداره
سلام امیر جان
نمیدانی چقدر دلم برات تنگ شده .من هیچوقت آنروزها و گروه کوهنوردی یادم نمیره.آن دوستای باحال که اکثر قلل مرتفع ایران عزیز را با هم فتح کردیم.شیر کوه یزد ، سبلان اردبیل ، الوند همدان وکوههای شمال تهران و....
کی میشه ما دوباره همدیگر را ببینیم . آیا دوباره آن روزها تکرار میشه که در کنار هم سفر بریم.
منو محسن نوده و ابوالفضل قربانعلی همیشه شما را یاد میکنیم.به امید روزی که همدیگر را ببینیم.
حکایت
حکیمی را پرسیدند : وقت طعام کی است ؟ پاسخ داد : غنی را وقتی گرسنه شود و فقیر را وقتی بیابد.
فقیری را به مهمانی دعوت کردند و پرسیدند : اشتها داری ؟ گفت : این تنها چیزی است که در دنیا دارم.
ادیبی را پرسیدند : جوانی را چگونه دیدی ؟ گفت: چشمم بهتر می دید اما نگاه نمیکردم.
راز رسیدن | |
لیلی زیر درخت انار نشست درخت انار عاشق شد . گل داد ؛ سرخ سرخ گلها انار شد ؛ داغ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت دانه ها عاشق بودند ؛ دانه ها توی انار جا نمی شدند انار کوچک بود . دانه ها ترکیدند . انار ترک بر داشت . خون انار روی دست لیلی چکید لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید . مجنون به لیلی اش رسید خدا گفت : راز رسیدن فقط همین است کافی است انار دلت ترک بخورد.
|
ای سبز تر از عطر گل یاس ای قشنگتر از شکوفه درخت گیلاس لبخند بزن ، دانه الماس ای سبز تر از نگاه خورشید ای رسته ز دام شک و تردید لبخند بزن ، خانه امید ای سبز تر از گل وستاره ای مهر تو در دلم شراره لبخند بزن ، بخند دوباره ای سبز تر ازشور جوانه ای فرشته من به زمانه لبخند بزن ، تو بی بهانه ای سبز تر از مهر و محبت ای سرای سبزانس و الفت لبخند بزن به آشنای غربت ای سبزتر از قطره شبنم
ای خواب قشنگ چشم مریم
لبخند بزن ، شراب نم نم
پروردگار من! مگذار که نگاه امیدوار من از ملکوت مقدس تو نومید بازگردد و رشته ای که قلب مرا با آسمانها پیوند میدهد بریده شود، و هرگز حاجات مرا ای برآورنده حاجات از حضرت خویشتن به دیگران بازمدار (صحیفه سجادیه ...)
دوستان عزیز بیایید تا دست یاری به همدیگر بدهیم و مشکلات را از پیش روی خودمان برداریم.